مکاشفات
من فارسی ام را همیشه خوب نمی نویسم. یعنی هر چقدر انگلیسی بدانم، فارسی کمتر می دانم. فارسی روزمره، زبانی که مولد نیست و منتشر و متنوع نیست، قیمت خودش را دارد. اما در یادداشت های این کمینه نظراتی قابل بحث آدم های جدی هست که حتی اگر خیلی فنی ارایه یا دفاع نشده باشند لا اقل محصول نظام و منطق اند. مثلا بحث غیبت مکانیزم ها در طرح نوین چیزها در "community development" و همینطور ارزش و اثر ممکن ادعاهایی که در "نفرین قلمرو" آورده ام. دارم فکر می کنم چرا احتمال اینکه در میان کسانی که اینها را خوانده اند آن آدم جدی علاقه مند بوده باشد، ناچیز است. به یک روش این پاسخش است: سوای از اینکه خواندن یادداشت هایم الزاما شیرین ترین تجربه ادبی نیست، خواننده ها یا سوادشان نمی رسد یا آنقدر که مثل حامد قدوسی با سواد و قابل احترام هستند، در آن جایی در طیف زیر قرار دارند که، گاه خودپسندانه، از نظر کردن خودداری می کنند. طیفی که یکسویش فیلسوف باشد (دور دور از تن دادن به واقعیت روزمره) و سوی دیگرش سیاست مدار/گذار (که نمی تواند در برابر واقعیت های دور و ورش تعارف بکند.) دانشمندان و دانشگاهیانی که فلسفی مآب نیستند (مثل قدوسی) در میانه این طیف هستند و من، هم در مضمون و هم در روش شناسی، عموما با آن دو سر مشغولم. البته که این یک نظر حساب شده نیست ولی به گمانم خیلی بی راهه نمی رود. ■