هزارتو
طوماري داشتند مفصل، هزارتو صدايش مي كردند. وقت آمد و وقت رفتش قانع بودم به لِحاظ عنوان. فرق مزاج بود. بنويسم اينجا آخر شد كه به ياد داشته باشم اهل كلام، از آن نسل كه من بودم، زمان به هنر كيميا مي كردند و لغت به ادب لحيم. مغز تر كردند و فرمايش صله بود براي ياران. نقل ميرزاي پيكوفسكي سليس است و تكرار من از آن ثقيل. تكرار صورت است به آرزوي سرايت شيريني. ■