يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

زنانه، اوباما، كردان، رمشتاين و ...

( Wednesday, November 05, 2008 .. news off-topic wom3n issues )

من به طرز به شدت تنبل مآبانه اي هفته هاي گذشته را به موسيقي گوش كردن، كنياك خوردن و سيگار خوب كشيدن گذرانده ام. باقي كارهايي كه در اين ميان كرده ام حاشيه است؛ ترجمه متون ___، راه اندازي گروه مطالعاتي زنان ___، فعاليت هاي سياسي، مطالعات ___ و پيگيري يك قرارداد تجاري

+++

از مهمترين ايده هاي اين هفته ام درباره كيفيت زنانگي بود و نگاه زن به خود. ايده از تركيب "پوست لطيف" در ذهنم آمد. ايده چنين است: زن، رهاي از كليشه هاي سنت و فرهنگ و جامعه، به خودش نگاه مي كند، به تنش، دستي مي كشد بر پوستش و لطافت آن را در مي يابد و ظرافت آن را جستجو و ظرافت خودش را كشف مي كند. در برابر چنين موجودي، خودآگاه از خود بدين طريق، من مرد، يا زن، بايد با وسواسي شايسته و متناسب برخورد بكنم. اين تناسب و شايستگي چگونه است كه بتواند در برابر خطابه فمنيست و ديندار و مدرنيست و ليبرال و غيره كم نياورد؟

فكر كردم براي اصلاح ايده ام در اين باره نگاهي به نظرات ديگران بياندازم و ببينم كجا زنان، و شايد مردان، اين كيفيت را جستجو كرده اند و درباره اش نوشته اند. كجا زني نشسته و نوشته كه چه كيفيتي در خودش يافته. بيشتر آنچه در يك جستجوي اوليه در اينترنت پيدا كردم عموما مربوط بود به نگاه به خود و تاثير منفي رسانه و غيره و غيره. همان موضوع كه مثلا زنان نگران هيكل خود هستند و غيره. اما درباب خود اين كيفيت چيزي نيافتم. اگر كسي اينجا از منبعي و نوشته اي در اين باب خبر دارد، خواهش مي كنم به من معرفي كند.

من فرض و كليشه اي در ذهن ندارم، اما حاضر به رها كردن حقيقت نيستم كه نكند سنتي خطاب بشوم. در ضمن به نطرم رسيد مرداني كه به زنان خوب نگاه نكرده اند، و اين كيفيات را نيافته اند، اغلب به ندرت رفتاري درخور زنانگي آنها دارند. همينطور است بحث در باب مردانگي. در هر حال مدتي است كه در فكرم بحث جنسيت را بيشتر بررسي كنم.

+++

اوباما رييس بزرگتين اقتصاد و قدرت سياسي جهان شد. اميد دارم اين بازه زماني كه مديريتي معقول تر قابل پيش بيني است موازي شود با جرياني معقول تر در ايران. منظورم البته برتري اصلاح طلبان نيست. من به آدم هاي ايران اميد ندارم، به قلمرو ايران اما چرا.

به كسي گفتم ايران امروز من را ياد چين اواخر جنگ سرد مي اندازد. هر اندازه اين ايده مسخره به نظر او رسيد، و مسخرگي آن نه از قياس جمعيت ايران با چين بلكه از كيفيت حكمرانان آن مي آيد-- خوشبختانه وزير كشور، كردان، تمام تلاشش را كرد تا مطمئن شود ما نمونه اي از مسخرگي فرد بلندپايه سياسي داريم كه در شان مثال زدن در كتاب هاي درسي باشد-- ولي كليشه جايگاه و منابع طبيعي ايران، هر اندازه نه خيلي بر جسته تر از بسياري كشورهاي ديگر، مي تواد بنيه بسياري كارها باشد. يا نه؟

حرف تيتر اوباما براي خودش سخن مي گويد: "اگر هيچ كسي اينجا هست كه هنوز ترديد دارد كه آمريكا جايي است كه همه چيز ممكن است؛ كسي كه هنوز مردد است كه آيا روياهاي موسسان ما در زمان ما زنده است؛ كسي كه هنوز قدرت دموكراسي ما را زير سوال مي برد، امشب جوابشان را داريد."

+تفکرات خام يک لرد حول و حوش يک اوباما و يک ايران

+حسین فهمیده و سمند تازه اش

+++

بوش هنوز انتخابات تمام نشده به دنبال شغل جديد مي گردد. بچه ميليونر هارواردي اگر خانه نشين بشود مايه سرزنش خانواده و همسايه است. براي پيدا كردن يك شغل مناسب براي يك رييس جمهور سابق اما افراد بسياري به كمك مي شتابند. Tim Dowling به عنوان نمونه دور و بر جهان مقام هايي كه خالي شده اند را يك به يك بررسي كرده و در مجموعه پيشنهاداتي براي بوش گردهم آورده است. اتفاقا جاي خالي كردان را هم ناسب حال يافته، بويژه در مقايسه با كردان جرج بوش چند مدرك واقعي دارد. اگر بوش كتابدار بشود احتمال ملاقات من با او زياد نيست. اما گزينه ديگر جاي Doctor Who است كه خوب من شخصا موافقم. فكر مي كنم بوش به اندازه Christopher Eccleston قديمي كله خر است، و ديدن او در حالي كه مجبور است در شرايط خطرناك خودش به تنهايي تصميم بگيرد نويد هيجان و تفريح بيشتر است.

Guardian: George, we've got just the job for you

+++

يه خواننده و دار و دسته ي مطربش براي مردم برنامه اجرا مي كنند و من با ديدن شدت هيجان اين مردم مطمئنم ام آنها را مي شود از همين جا مستقيم به ميدان جنگ برد. اين حقيقت قدرت چهره عمومي است؛ همراه كردن جمعيتي قابل توجه از مخاطبان. در نهايت تصميم گيري هاي كشور را، هم در ايران و هم در آمريكا، حزب و گروه و مشاور و غيره با هم مي گيرند، از هاشمي ثمره تا كاندوليزا رايس. شخصي ترين انتخاب هاي رييس جمهور روزولت، مثل بسياري ديگر در غرب، شايد نه تصميمات سياست هاي عمومي مثلا در باب بيمه درماني بلكه در متن سخنراني هايش بود. اما در ايران هيچ ايده اي از چهره عمومي وجود ندارد. رسانه ها بنگاه خبرپراكني حزبي هستند و دولتيان ملغمه اي از حرف هاي خشك و رسمي و گاه پردردسر ارايه مي دهند. گهگاه خاتمي هايي هستند كه حرف زدنشان جمعيت هاي بزرگ را سر پا نگاه دارد. ولي اين كه بهترين خطابه هاي دولتي ما محصول دروس خطبه براي پاي منبر است مايه تاسف است. بيشتر از آن اينكه مردم ايران اتحاد و تحريك و تهييجشان با چوب و چماق است هنوز و چهره عمومي يك مفهوم جدي در سياست ايران نيست.


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button