درباره ي وبلاگ ها
خواهر زاده هام دارن ميان خونمون. يكيشون ني نيه. با اون يكي نقشه كشيدم بشينيم باهم بريم سراغ كشور هاي مختلف از روي نقشه، --و اونهايي كه روي نقشه نيستند-- و درباره ي هر كشور درباره ي زبان و فرهنگ و مردمش مطالعه كنيم و براي هر كدوم قصه هايي رو براش تعريف كنم.
دقيقا همين پاراگراف يكي از خصوصي ترين نوشته هاي من در اين وبلاگ بود. وقتي اين وبلاگ رو شروع كردم مي خواستم از دانشگاه بنويسم و ايده هايم راجع به مسائل اجتماعي را بسط بدهم. از دانشگاه ديدم بهتر است ننويسم. به مسائل اجتماعي نرسيدم مبسوط بپردازم. اما ي تجربه ي قديمي وبلاگ نويسي كمكم مي كرد بدونم وبلاگ كجا مي ره و كجا نمي ره و من نگهش مي دارم يا نه. نوشته هاي خصوصي ام هم جاشون تو دفترچه هاي يادداشتمه.
من دون و والريانا باهم برگشتن. چه سعادتي. چي شد يكهو غيبشون زد. نمي دونم. چي شد والريانا؟ چي شد من دون؟ اما رنوس هم رفت. ولي من تعجب نكردم. منتظر بودم اين كار رو بكنه. شايد به نظرم مي رسيد اونطور كه اون مي نويسه به نظرش مي رسه ديگه نخواد بنويسه. يك شاهد وقتي بود كه كامنت هاش رو برداشت. آخرين نوشته هاش رو مجبور شدم از حافظه ي گوگل بخونم. به والريانا هم پيشنهاد مي كنم اين كار رو بكنه. گويا تصميم اساسي درباره ي ادامه تحصيلات و كورس زندگيش گرفته بود.
****
در هر حال من در تيپ نوشته هاي شخصي، وبلاگ هايي كه يا فقط شخصي مي نويسند و يا نمي توانند غير از نوشته هاي شخصي باشند، فقط گيس طلا، من دون و رنوس رو مي خونم. بين خارجي ها هم Sandra Keplinger و Pauline McLynn. اما فهرست بلند بالايي از وبلاگ ها دارم كه هراز گاهي مي خونمشون. فكر كردم بگم كدوم ها هستند. فهرست خوبي ميشه.
فهرست وبلاگ هايي كه بيشتر ازشون خوشم اومده. البته الزاما بيشتر نمي خونمشون.
در انتظار يك معجزه
نويسنده اش رو از نزديك نمي شناسيد. ولي از روي مثلا اين داستان مي شه روحياتش رو ديد. راستش كتاب Better Than a Rest رو نگه داشتم يك بار بدم بهش. چون فضاش همونطوريه كه هر دو دوست داريم، يا هستيم: شوخ طبعي و ذكاوت مرد و زن بالغ مدرن. اسم وبلاگ رو هم تو همين فضاي غير كليشه اي بايد خوند.
| وبلاگ هاي ديگر
|
■