يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

درباره ي غيبت هاي من و سينوپولي!؟

( Friday, September 14, 2007 .. off-topic )

اين چند هفته بسيار مشغول بوده ام. به نظر مي رسد براي همه روشن است؟ از اوايل آغاز اين وبلاگ كه وقت بسياري صرف پيگيري فشرده ي طرح هاي حجاب و سامان دهي لباس در دانشگاه و مجلس كردم چند ماه گذشته. اما اين چند هفته و هفته هاي پس از اين همچنان مشغول فعاليت هاي شغلي و علمي شخصي ام مي مانم. و حتما دلم مي خواهد دوباره در هفته چند پست داشته باشم...

***

جوزپه سينوپلي (Giuseppe Sinopoli)، برنامه ي دو چشم هوراس، اجراي شب شكوفان اثر شوئنبرگ
فيلمبرداري خوب از نوازندگان؛ نماي نزديك هايي از زه و ساز، نماهاي نزديك و بريده اي از صورت و دست ها، كه مانند مجموعه ي گردآمده اي از كارگران يا كاتبان است كه مي نوازند در ميان نمايش هايي از داخل مقبره هاي مصري فراعنه و دريا و ويرانه ها و ماه و خورشيدي كه از آسمان به نماد دو چشم هوراس بر سرزمين و نگهبانان آن دقت مي كنند.

فيلم در كنار پخش موسيقي، تصويري از كجاوه يا مدلي از يك كجاوه در داخل فضايي از مصر فراعنه نشان مي دهد. اسكلتي ساده، و صورتك هايي در دو سر كجاوه ي قايق شكل، به شكل سر يك جانور، با موهاي آويزان از دو طرف و سر سينه اي مزين به نقوش برجسته ي ريز و سوسك آبي رنگي در مركز آن كه بال هايش را باز كرده است. كمي كودكانه و بي پيرايه است برداشتن مدل يك سوسك كه در روي زمين مي ديدند و چسباندن آن --و چيزهاي معمولي مشابه ديگر-- براي تزيين. اين يك كاردستي بچه گانه است كه با دور هم جمع كردن چيزهاي معمولي و در دسترس و با خيال پردازي براي پيچيده تر تصور كردن چيزهايي كه به ناچار معمولي و روزمره هستند --و به شكلي متضاد هميشه تا اندازه اي ناشناخته -- و به هم چسباندن آنها بوجود آمده است. چه به دور از علم و دانش امروز و به بازيگوشي خرافاتي و خيال پرداز بودند و آيين و بت سر هم مي كردند. اما پس از اين ايده آنچه به نظرم مي رسد چنين است: ساخت و هنر از همين جا و از همين تجربه هاي بدوي آغاز شده است. از همين تلاش هاي مبتديانه پيش رفته ايم، اندوخته ايم، تمرين كرده ايم، پرورده ايم و به پيچيدگي اعجاب انگيز فناوري و هنر امروز رسيده ايم. هنر و فن امروز، هميشه بيشتر از گذشته قابل ستايش و تاييد است، چون با ممارست، جدي تر و واقعي تر و پيچيده تر شده است. اما سابقه ي تاريخي هنر و فن انسان همان تجربيات ساده است و مسير رسيدن به اينجا نيز همان بوده است. جايي براي غرور نمي ماند، بجز خودآگاهي خرسند از آنچه بدست آورده ايم. با همين آگاهي از گذشته امان، از خاطره ي تجربه اي كه اندوخته ايم، است كه توانايي ادامه ي راه را داريم، مي توانيم آهنگ بسازيم، مي توانيم نقاشي كنيم.


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button