يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

مغلطه هاي ساده

( Friday, July 13, 2007 .. off-topic )

كتاب هاي ديني دبيرستان ها اغلب مجموعه اي از اسم هاي بزرگ فلسفه است كه به آساني نام برده شده و به اشتباه تحقير مي شوند و همچنين كلكسيوني از شبه استدلال ها. اين شبه استدلال هاي كتب مذهبي مدرسه و دبيران آن گاهي بديهياتي1 را نقض مي كنند. همين بديهيات در گفتگوي روزمره ي ما هم شايد نقض شوند. دو مورد بسيار ابتدايي را اينجا يادآوري كنم. بعيد است هرگز در حرف زدن يا فكر كردن اين دو قانون را نقض كنيم: Modus Tollens و Modus Ponens.2

تصور كنيد دو گزاره داريم:

  • پاپيون پيراهن قرمز پوشيده است

  • امروز يكشنبه است
و مي پذيريم

اگر پاپيون پيراهن قرمز پوشيده است آنگاه امروز يكشنبه است

Modus Ponens مي گويد اگر گزاره ي نخست درست باشد، پس گزاره ي دوم نيز درست است. در نتيجه اگر امروز، حقيقتا، پاپيون پيراهن قرمز پوشيده است پس امروز يكشنبه است.

Modus Tollens مي گويد اگر گزاره ي دوم نادرست باشد پس گزاره ي نخست نادرست بوده است --واگرنه حتما گزاره ي دوم درست بود. پس اگر امروز حقيقتا يكشنبه نيست يعني پاپيون هم پيراهن قرمز نپوشيده است.

حالا نقض اين دو قانون ساده چه طور روي مي دهد؟ با دو اشتباه، هر كدام براي يكي از دو قانون بالا. اشتباه نخست --در Modus Tollens-- چنين است: اگر گزاره ي نخست نادرست است پس گزاره ي دوم نيز نادرست است. بر اساس مثال ما يعني اگر پاپيون امروز پيراهن قرمز نپوشيده است پس امروز يكشنبه نيست. در اين اشتباه3 ما زياده تصور كرده ايم. تمام آنچه ما مي دانيم اين است كه پاپيون فقط در روزهاي يكشنبه پيراهن قرمز مي پوشد. اما نمي دانيم امروز چه روزي --از جمله يكشنبه-- است اگر پاپيون پيراهن قرمز نپوشيده باشد. او ممكن است يك پيراهن آبي يا سبز در روز يكشنبه به تن كند. فقط مي دانيم او هيچ روزي بجز يكشنبه ها پيراهن قرمز به تن نمي كند.

نقض دوم4، و مربوط به قانون دوم، مي گويد اگر گزاره ي دوم درست است پس گزاره ي نخست نيز درست است. در مثال ما يعني اگر امروز يكشنبه است پس پاپيون قرمز پوشيده است. اينجا هم دوباره ما زياده تصور كرده ايم. مي دانيم يكشنبه تنها روزي است كه پاپيون در آن پيراهن قرمز مي پوشد، اما او ممكن هم هست يك پيراهن سبز در يكشنبه بپوشد. ما نمي توانيم ادعا كنيم پاپيون پيراهن قرمز پوشيده است چون امروز يكشنبه است.

اين دو اشتباه را با يك مثال ديگر ببينيم:

اگر خدا پيش من ظهور كند پس خدا هست. اما خدا شخصا پيش من ظهور نكرده است پس خدا وجود ندارد. (خدا هنوز مي تواند وجود داشته باشد اما پيش او ظاهر نشده باشد)

و يا اگر: خداوند جهان را خلق مي كرد جهان منظم بود. جهان منظم است پس خداوند جهان را خلق كرده است. (هنوز هركس ديگري هم مي توانست جهان را خلق كند و جهان منظم باشد، فقط مي دانيم اگر خدا جهان را خلق مي كرد آنگاه جهان منظم بود.)


(1) اصل موضوع؛ Axiom
(2) من در اينجا از اين نوشته استفاده كردم: Very Basic Terms of Logic
(3) denying the antecedant
(4) affirming the consequent


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button