داستان نويسي فناوري
يك صبح تعطيل است و من تازه از خواب بلند شده ام. به آشپزخانه مي روم و براي خودم شكلات تلخ درست مي كنم. باز مي گردم و تا خنك شدن معجون قهوه اي رنگم دوباره روي تخت دراز مي كشم. به زبان فكر مي كنم؛ پس از صرف شكلات پشت ميز درون سالن خواهم رفت تا سهم روزانه ام را از دو زباني كه در حال فراگيري اشان هستم دريافت كنم. آن دو زبان را مي خواهم، مانند انگليسي، سر فرصت، و به روش خودم با انسجام ياد بگيرم. علاقه ي من به ارتباط و هيجان پيشاپيش من براي استفاده از منابع فرهنگي-تفريحي و سياسي مختلف است كه من را به يادگرفتن زبان هاي مختلف تشويق مي كند.
همانطور كه روي تخت روي شكم افتاده ام به دوره هاي رها شده ي اخيرم براي يادگرفتن يكي دو زبان كامپيوتري فكر مي كنم. منظور من، از دوره، تلاش شخصي خودم است. من در فهرست علايقم چند زبان برنامه نويسي كامپيوتري را هم مي بينم كه هرازگاهي ذره اي از آنها را فراگرفته ام. آنها را هم، كه زبان هاي غير معمول تر هستند، بيشتر به دليل علاقه ام به خود آنها، كه البته از اهميت امكانات استفاده اشان جدا نيست، پيگيري كردم. داشتم فكر مي كردم چطور در مقايسه با زبان هاي طبيعي --مانند انگليسي،-- زبان هاي كامپيوتري به سرعت ممكن است استفاده اشان را از دست بدهند و يا دچار تحول شوند. برنامه نويسي را تصور كنيد كه دو دهه ي پيش روي ماشيني كه امروز ديگر استفاده نمي شود و با زباني كه امروز كسي نامش را نشنيده است يكي از شناخته شده ترين و همه جايي ترين برنامه هاي داده اي را نوشت. --Mark Musen, Protégé-- تكنولوژي سخت افزاري و نرم افزاري چنان محيط شهري را تغيير داده اند كه سر و ته فاصله ي دهه ي شصت ميلادي تا امروز فضاهايي نا آشنا با يكديگرند؛ واژه هاي old school و old-fashioned لغاطي پر معني مي شوند براي يادكردن از تكنيك هاي مورد استفاده در چند سال پيش و آدم هاي امروز در آن زمان: نوستالژيي تعلق به شهري نامعلوم كه در ميان فناوري و كلاه لگني معلق است.
به ياد دارم در كودكي چطور با برنامه نويسي گفتگو مي كردم كه زبان تخصصي اش فرترن (Fortran) بود و من آن زمان، پس از ديگر زبان ها، به تازگي با Visual ها ور مي رفتم. اگر امروز من با فلان زباني كه مي خواهم شروع به كار كنم و براي يادگرفتنش به خواندن راهنماها و دفترچه هاي سال 2007 ميلادي مشغول شوم، مي دانم كه ده سال پس از اين، خاطره ي خواندن و كار كردن روي اين ماشين ها ممكن است تصويري دور دست در عمقي سورئال از دنياي تخيل من بشود. و اين در حالي است كه هيچكدام از آنچه امروز هست از بين نمي رود و بيشتر دچار تحول مي شود و مفاهيمي كه به شكلي جديد ديده مي شوند؛ چون زندگي اصولش را حفظ مي كند.
***
از ميان آنچه به ياد مي آورم، براي مطالعه ي بيشتر نگاه كنيد (فيلم:)
A detective story (Episode from the Animatrix)
Dark city
Steamboy (Suchîmubôi)