كار، دوباره
مشغول گفتگوهايي مقدماتي، همزمان براي بدست گرفتن دو مسئوليت، يكي همكاري بلندمدت و ديگري هنوز نا معلوم، در اين ماه ها هستم. دوباره به كار باز مي گردم! خوشبختانه توانسته ام پيشنهادات كاري كه دريافت مي كنم را به سمتي كه مايل هستم، يعني مديريت روابط عمومي، ببرم.
يكي از اين دو برنامه ي كاري مربوط به فعاليتي توليدي است و همكاري من درباره ي مديرت فروش و مديريت عرضه. فكر مي كنم در ابتدا روي مشاركت مشتري ام در نمايشگاه بين المللي مرتبط كار بكنيم.
***
صفحه ي آخر "هم ميهن" از هيچ چي بهتر است، و از شرق بهتر نيست، گرچه "اقتراح"(!؟) ها هيچ چيز جالبي ندارد؛ پر است از "آيا نبايد براي تو سر مردم زدن اول دو تا پايان نامه ببينيم و كار كارشناسي كنيم؟" (هم ميهن، شماره ي 9، سه شنبه 1 خرداد 1386، صفحه ي 24، اقتراح 3 --ودو ستون مشابه ديگرهم...) يعني تقريبا هرچه مي شنوم هيچ كس نمي تواند صورت مسائل را درست بگويد. ايران به خنگ آباد ِ كستنر شبيه است تا چيز ديگر، دليلش هر چه باشد.
■