زنان و رسانه ها در خاورميانه (1)
چند هفته پيش در موقعيتي شبيه اين با يك دختر جوان از عربستان گفتگو كردم كه چندين بار، براي زيارت و تفريح، به ايران آمده بود. صحبت ما به سمت اجازه ي سفر تنهاي خارجي زن مجرد رسيد. او نمي دانست آيا اين اجبار براي زنان سعودي بر اساس قوانين است و يا رسوم اجتماعي، و با يادآوري تاريخ صدر اسلام و سخنان محمد پيامبر، زن مسلمان را قاطعانه و داوطلبانه موظف به اطاعت مي دانست. نظر او درباره ي حجاب هم همين بود. و در مقابل پرسش شوخ طبعانه ي من از "امكان لذت بردن از هواي خوب بهاري با پوشيدن لباس آستين كوتاه" همان نظرات را با قاطعيت بازگو كرد. گرچه از چشم چراني مغزه داران ايراني در طي سفرش برايم گفته بود، نيازي به يادآوري آن نمي ديد تا بگويد اين رسومات نقش حمايتي و جانبدارانه دارند.
خلاصه اي از مقدمه ي كتاب "زنان و رسانه ها در خاورميانه"1 در پي مي آيد.
"هنگاميكه حقوق زنان در متن خاورميانه اي مورد بررسي قرار مي گيرد، همواره نخست رسوم و قوانين عربستان سعودي در ذهن مي آيد. پس هنگاميكه يك شبكه ي راديويي سعودي برنامه ي گفتگويي تلفني از موج اف ام پخش مي كند كه مستقيما شنوندگان سعودي را خطاب قرار مي دهد، و نه فقط بحث عمومي حقوق زنان، بلكه مسايل ويژه ي حقوق زنان درون عربستان سعودي را مد نظر قرار مي دهد، چيز مهمي بايد در جريان باشد."
خانم نيومي صَقر(Naomi Sakr) اين مقدمه را بر مجموعه مقالاتي مي نويسد كه هريك جداگانه به يكي از ابعاد توليد رسانه اي، مصرف رسانه اي و متن مي پردازد2، تا گامي در جهت يافتن پاسخي باشد درباره ي ارتباط تغييرات موخر در رسانه هاي خاورميانه با بهبود جايگاه زنان در خاورميانه.
در ادامه صَقر در مثال راديوي عربي مي گويد وقتي كه يك شنونده ي زن در تماس با اين برنامه ابراز مي كند كه "اوضاع زنان سعودي خيلي هم خوب است،" مجري برنامه، ناحد بشاطه، در جواب، رفتار جامعه با زنان بيوه و مطلقه را نقد مي كند. اين برنامه با مباحثي مشابه در روزنامه ي عرب نيوز پي گرفته مي شود –كه مانند MBC-FM وابسته به خاندان پادشاهي سعودي است.
صَقر مي گويد بررسي محاوره ي رسانه-زن از ابعاد مختلف براي اين مورد توجه است زيرا كليشه هاي منفي و قلت ورودي [رسانه اي] زنانه هم نشان دهنده و هم تقويت كننده ي نابرابري هاي بيشتر جنسي است. او از پيتر گلدينگ (Peter Golding) و گراهام مرداك (Graham Murdock) نقل مي كند كه صنعت رسانه "نقش هدايت كننده در سازماندهي تصوير و گفتماني دارد كه مردم از طريق آن درك خود از دنيا را شكل مي دهند."
"براي دهه ها است كه توده اي برتر در دنياي عرب و ايران رسانه ها را در انحصار گرفته اند تا اخباري در سپاس از خودشان منتشر كنند. كنترل دولتي بر رسانه ها مانع از بازتاب، و چه به رسد به بحث، عمومي خواسته هايي شد كه در دستوركار دولت نيست." با اين همه شبكه هاي ماهواره اي و فناوري نوين باعث واكنش اين دولت ها در شكل تلاش آنها براي جذاب كردن برنامه ها با پرداختن واقعي تر به موضوعات و تعاملي كردن برنامه ها بود.
خانم صَقر نشان مي دهد كه با اين همه چگونه همان مثال برنامه ي راديويي سعودي، پيش از آن كه براي تقويت جايگاه زنان مورد بررسي باشد، بايد از بعد سياست اقتصادي بازبيني شود؛ كاهش قيمت هاي اوج گرفته ي نفت و نقش پررنگ تر زنان در كمك اقتصادي به خانواده، باعث شد تا زنان بجاي اينكه منبع خجالت باشند، نيرويي موثر در خانواده شمرده شوند. نتيجه اين پيوستن عربستان به كنوانسيون رفع هرگونه تبعيض عليه زنان (
اهميت دسترسي مردم به اين برنامه ها مهم است. از ميان بيشتر آن برنامه ها در عربستان، تنها همان شبكه ي راديويي هم رايگان و هم به زبان عربي بود. و مباحث مربوط به زنان در ميان برنامه هاي متفاوت شبكه كم رنگ بود. با اين وجود [مردم] اين مباحث مطرح شده را در اتاق هاي گفتگوي اينترنتي و شبكه هاي ماهواره اي پي گرفتند. اين يعني تكرار و طبيعي شدن بعضي نظرات و غلبه ي انها بر بعضي عقايد پيشين. اين [گفتمان] ميان متني در ساخت عقيده ي عمومي حياتي است.
"يكي از دلايل پژوهش درباره ي كنش ميان زنان و رسانه، كشف چگونگي شكل گيري و تفسير ديده ها و شنيده ها درباره ي معاني جنسي نزد مخاطبين است. همانطور كه ليزبت فن اتسونن (Liesbet Van Zoonen) در پژوهش خود در جنسيت و رسانه مي گويد، جامعه «از توده هاي سيستماتيك و دوتايي سركوب كننده و سركوب شونده تشكيل نشده است.»"
در ادامه صَقر با ارايه ي آمار نشان مي دهد كه جزيي بودن حضور زنان شاغل در رسانه ها محدود به خاورميانه نيست: "در تبعيض ميان صداي زنانه و مردانه، نه دنياي عرب و نه خاورميانه در كل تنها است. فضاي گسترده ي آزادي بيان در ديگر نقاط دنيا نيز الزاما منطبق با موقعيت هاي برابر براي زنان در مشاغل رسانه اي، و يا پوشش خبري كه نماينده ي شايسته ي زنان باشد، نيست."
قابل توجه اينكه خود بررسي نقش زنان در متن بحث حقوق بشر (در نسبت با ديگر پژوهش هاي مربوط به حقوق بشر) هم آمار پاييني دارد. و تحقيق در اين حيطه بسيار مورد نياز است. و اما مهمتر آنكه همين درصد اندك از پژوهش ها نيز تقريبا هرگز به بررسي زنان خاورميانه نمي پردازد.
خانم صَقر اصرار مي كند تهيه "آمار درباره ي استخدام، مدت زمان حضور در برنامه هاي راديويي و تلويزيوني و حجم ستون هاي اختصاص داده شده از روزنامه ها به نويسندگان زن ضروري است. زيرا شواهد كمّي از حاشيه ي حضور زنان نمايانگر كم رنگ شدن تنوع [ارايه] تجربه ي زنان است. بخش اعظمي از توانمندسازي زنان، در اطمينان از دسترسي آنها به ابزار بيان ديدگاه هاي خود آنها درباره ي نابرابري هاي جنسي نهفته است. كنوانسيون رفع تبعيض نيز از امضاكنندگان مي خواهد معين كنند خود زنان چه عقايدي درباره ي قوانين، سياست ها و روش ها دارند، با اين درك كه «آنچه از بيرون از يك فرهنگ سركوب به نظر مي رسد ممكن است از سوي زنان داخل آن فرهنگ قابل تحمل و يا حتي امتيازدهنده تصور شود، و آنچه كه تبعيض آميز يا سلطه جويانه باشد از بيرون مشاهده نشود.» و در نتيجه پايان دادن به تبعيض يعني پايان دادن به اين تبعيض نامريي كه آيا زنان حمايت مي شوند يا مورد تعصب قرار مي گيرند."