يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

"حالا ديگه فهميدم كه روباهه دمش درازه"

( Wednesday, January 31, 2007 .. off-topic )

چي شد كه دوباره هوس كردم تو وب بنويسم، اونم فارسي؟ شايد چون رو سرور خودم براي خودم نوت مي ذارم اما كسي نمي تونه روش كامنت بده. البته نوشته هام رو كاغذ يا رو ماشينم بيشتر در راستاي اهداف فكري هستند! (يعني بخشي از پروسه و ابزار فكر كردنم هستند) اما موضوعاتي رو هم مي خوام به معرض ديد بذارم. و نخواستم وب لاگ 4 سال پيشم رو حذف كنم. 4 سال بود نديده بودمش. حالا برگشتم همونجا بنويسم و اون نوشته ها رو هم يه جايي قايم مي كنم. خيلي همه چيز فرق مي كنه امروز. و من، هم آدم اون نوشته ها هستم و هم نيستم. حلا ديگه خيلي چيزها رو فهميدم.
حالا ديگه فهميدم كه...
شايد هم يك كم شاعرانه شدم. وقت عبور از حياط خانه مادربزرگ بي خيال تر از هميشه كه فقط به همان لذت كشف طبيعت حياط در چندثانيه عبور راضي بودم، بر لبه چيزي كه يه وقتي حوض كوچكي بود نشستم. نم نم بارون و هواي ابري. سيم هاي پوسيده برق اتصالي مي كنن. من مي رم.


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button