يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

فرزند نامشروع

( Tuesday, February 03, 2009 .. literature politics society wom3n issues )

شادي مي گويد "اگه یه زنی خواست بچه بدون بابا داشته باشه چی؟"


ازدواج يك رابطه حقوقي است؛ شما ممكن است با كسي زندگي كنيد يا نكنيد، دوستش داشته باشيد و يا نه و با او ازدواج كرده باشيد و يا نه. آنچه ازدواج فراهم مي كند مباني حقوقي است براي اينكه اين چند نفر، در امور مختلف اداري و حقوقي، تحت عنوان يك هويت شناخته شده و موضوع قوانين ويژه و امتيازات اين شكل يا فرم (خانواده) بشوند، شامل موضوعات تامين اجتماعي، ارث، كفالت و غيره.

سنت قوانين مدني كشورها چنين بوده است كه خانواده (موضوع اين قوانين) را مجموعه يك پدر و يك مادر كه با هم ازدواج مي كنند بشمارد. پس از اين ممكن است فردي خود بخود به اين مجموعه اضافه بشود (زاد و ولد، فرزندخواندگي) و يا كم بشود (فوت، طلاق).

به همان ترتيب اين افزوده شدن يا كاسته شدن تنها با ثبت توسط دولت و در سازگاري با شرايط آمده در قوانين رسميت مي يابد. اين يعني اگر كودكي با خانواده اي غريبه زندگي كند اگر به قيوميت در نيامده باشد رسما جزو خانواده محسوب نشده و موضوع توجه قوانين مربوط به اعضاي خانواده قرار نمي گيرد.

در سنت حقوقي كه بر اين اساس بوده است، فرزندي كه خارج از رابطه ازدواج بدنيا مي آيد "فرزند نامشروع" است. پيرو آنچه از مفهوم خانواده در قانون گفتم، يعني فرزندي كه رسما خانواده ندارد.

در قوانين بسياري از كشورها امروزه تفاوت هاي ميان فرزند نامشروع و مشروع برداشته مي شود و خانواده اي كه شامل يك ولد رسمي و يك فرزند (اغلب محصول رابطه اي خارج از ازدواج) است، نيز به رسميت شناخته مي شود. در ايران هم اگر پدر فرزندي شناخته نشود شناسنامه تنها به نام مادر مي خورد و مطابق اسلام ارتودكس (به قول اين مقاله) فرزند نامشروع براي "گناه" رابطه نامشروع توبيخ نمي شود. خوب اين از كرامات اسلام است و البته متناسب با احمقانه بودنش در كل. در هر حال در اسلام رابطه خارج از ازدواج جرم محسوب مي شود. (من بويژه اصرار دارم نگويم حرام، باعث مي شود روش برخورد اسلام را يادمان برود، مي گويم "جرم") اما در كل دنيا، همين كه ما از حق راي و حق طلاق زنان تا اينجا آمده ايم هم جاي اميدواري دارد.


در هر حال من بيشتر متوجه برخورد فرهنگ جامعه با مفهوم "فرزند نامشروع" هستم. در كشورهاي غربي بويژه در سي سال گذشته و بويژه در اروپاي غربي نحوه نگرش به ارتباط جنسي خارج از ازدواج تعديل و معقول شده: يعني همين پيشرفت كه ازدواج تنها يك فرم حقوقي است كه تنها در صورت انتخاب آن به عنوان يك وسيله براي تامين اهداف حقوقي استفاده مي شود. ازدواج منطقا هيچ ربطي به همخوابگي، سكونت با يكديگر، زاد و ولد و ديگر فعاليت هاي اجتماعي ندارد. همانطور كه شما ممكن است با افرادي تجارت يا كار بكنيد ولي فقط اگر مناسب بدانيد و دليل كافي وجود داشته باشد با شراكت آنها شركت تضامني، سهامي خاص و غيره تاسيس مي كنيد. مي بينيد؟ اينها تنها فرم هاي حقوقي هستند.

مشكل لفظ "فرزند نامشروع" اين است كه نشان مي دهد گوينده موضوع حرفش را به رسميت نمي شناسد، يا به زبان خودماني "آدم حساب نمي كند." و يا به عبارتي غيرمستقيم عنوان مي كند معتقد است او "عضو اين جامعه" يا "مثل بقيه" نيست. بدين ترتيب او را مورد تبعيض قرار مي دهد. آيا آن فرزند شايسته اين چنين تبعيض و جدا كردن از جامعه است؟ جوامع سنتي بسيار متمايل به چنين خط كشيدن هايي بودند. اما بويژه در اروپاي غربي مدرن رابطه خارج از ازدواج ديگر مردود نيست. و بدين ترتيب اين روش برخورد، اين لفظ با معاني كه القا مي كند، نيز دارد از ادبيات اين جوامع خارج مي شود.

با مردي ميانسال اهل هلند صحبت مي كردم. مي گفت در هلند از كاربرد واژه هلندي مترداف "فرزند نامشروع" (buitenechtelijk kind) در ادبيات سياسي درست و ادبيات روزمره اجتناب مي شود. در عوض واژه اي كه رسما جايگزين آن شده، "فرزند با يك والد" (eenouderkind)، هم كمتر به كار مي رود و در بيشتر مواقع از تركيب "عضو يك خانواده با يك والد" (...uit een eenoudergezin) استفاده مي شود؛ يعني بچه موصوف واقع نمي شود و اين يعني كمترين تبعيض ممكن در كلام.


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button