غزه
در حالي كه قرار گذاشتيم با دوستي تا شنبه با هم درباره غزه، و رويكرد احمدي نژاد در نپذيرفتن صلح بر پايه دو-دولت، صحبت كنيم، من آخرين نوشته هاي مربوطه در روزنامه هاي گاردين و اينديپندنت را مرور مي كنم. مثل تمام دهه گذشته نوشته هاي رابرت فيسك عدالت خواهانه اما علمي است. نوشته هاي او و جوهن هري آنقدر اطلاعات مربوط و دقيق از تاريخ نزاع فلسطين-اسراييل مي دهد كه براي شما مدت ها طول مي كشد همين چند نكته ساده را درباره اين نزاع از منابع در بياوريد. نوشته هاي اين دو نفر اگرچه تروريسم را بدون تعصب نكوهش مي كند، و مثل من مي گويد از اسلامگرايان خوششان نمي آيد، به سابقه تاريخي وضعيت حاضر اشاره مي كنند كه در آن اسراييل همواره در تلاش براي "محو" فلسطيني ها تلاش كرده است؛ اين چيزهاي ناخوش آمدني كه با اين فكر كه زندگي و خانه آنها را غصب كرده پس فلسطيني ها هم هميشه نفرت آنها را در دل خواهند داشت و پيش از اعلام جنگ فلسطيني، و حتي با وجود مسالمت حماس در پذيرفتن صلح بر پايه دو-دولت، با آنها مي جنگد. به علاوه همه دلايل ديگر كه شايد همين وسط ها پنهان شده باشد و باز كساني مثل فيسك زحمت پيگيري اش را به خودشان بدهند. در ميان همه شلوغي خبري، نوشته اي از خالد مشعل، رييس دفتر سياسي حماس، در نسخه آن لاين شماره امروز گاردين قابل توجه است. نمي دانم چرا اين جمله اش توجه من را جلب كرد: "براي شش ماه ما در حماس ناظر آتش بس بوديم. اسراييل آتش بس را مكررا از همان ابتدا مي شكست." قطعا آنچه از مسئولين غربي و اسراييلي بشنويم گمراه كننده است. از همان روزهاي اول تيتر بزرگترين بنگاه هاي خبررساني انتقام و پاسخ به حق اسراييل مظلوم براي دفاع از ملتش به گروه شبه نظاميان غير رسمي مطرود و افراطي اسلامگراي حماس بود. بلر كه فرستاده سازمان ملل، آمريكا، اتحاديه اروپا و روسيه است مي گويد آتش بس در غزه چنانچه راه هاي انتقال پول و مهمات به حماس بسته شود دست يافتني است. بي ذره اي شرم بلر دارد برنامه اسراييلي خاورميانه را پيش مي برد كه چند روز گذشته از قرار بمباران غزه را هم در نقشه خود داشته است. بلر با تكرار جمله به جمله گزاره هاي سخن گويان دولت اسراييل عملا در نقش يكي از مذاكره كنندگان آنها كار مي كند. پروپاگانداي صهيون، يا براي تنوع روشهايي كه پي مي گيرد بگوييم روابط عمومي اش، اطمينان حاصل مي كند كه صداي شاهدين تيزبين در همهمه برنامه هاي آنها گم مي شود. با يا بي كمك آنها، رسانه ها و مخاطبان تبديل شده اند به ناظريني گذري كه بي خبر از همه جا بر پايه ادعاهاي مسئولين اسراييلي و غربي امروز رفتاري احساساتي بروز مي دهند و پس از آن دوباره به سراغ كارشان مي روند چون اخباري هم كه به آنها مي رسد تمام مي شود يا لااقل به همان اندازه خون و خونريزي برمي گردد كه ديگر همه به آن در خاورميانه عادت كرده اند. تيترهاي خبري به اندازه كافي ايده براي مخاطبين فراهم ميكند كه اگر ذره اي آماده جبهه گيري بر عليه حماس و ايده "شبه نظامي افراطي اسلام گرا" و تروريست داشته باشيد، قطعا حق را به اسراييل بدهيد. اين درسي است كه، نه فقط در جريان غزه، بلكه هر موضوع ديگري از جمله مسائل داخلي خودمان در ايران، بر اساس دانش دريافت شده از رسانه هايي غيرقابل اعتماد، و بر اساس تعصبي آماده تهييج جبهه گيري نكنيم. ■