يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

استخدام براي آخرزمان

( Wednesday, June 04, 2008 .. politics society war )

يك مدير دولتي امروز ايران، مثل هر شاغل ديگر، شايد زماني براي آغاز كارش فلسفه اي از چيستي كارش داشته باشد. فلسفه اي كه طعمي خيرخواهانه دارد و فايده كاري را كه بر عهده دارد براي "خوب" نشان مي دهد. يك مدير دولتي به نظر من مسئول اين نيست كه سياست نظام، در موضوعي كه او هم در آن فعاليت داشته، موفق بوده است يا خير؛ اگر هم غلط از آب درآمده، تلاش شده كه اتفاق خوبي بيافتد و، خوب، حالا نشده شده است. اين با اين فرض است كه كشور به روشي طبيعي و غير تحميلي تصميم گيري كرده است؛ براي نظام كشور، سلامت اصل است و پس تعارف ندارد و راه به خرافات و دين و اسطوره نمي دهد، راه باز است تا به طور طبيعي به سمت اين كيفيت منطقي و عقلاني برود و سياست گذاران از نظرات جامعه دانشگاهي آزاد بهره مي برند. مثلا فرانسه در دهه اي، در اقتصادش، به تئوري هاي فلاني چنگ مي اندازد و پس از آن همه به اين نتيجه مي رسند كه اين تئوري كار نمي كند و بر اساس اصول اقتصادي ديگر سياست گذاري مي كنند. اما آن تئوري ها حاصل جامعه اي علمي است و آگاه كه در حقيقت چيزها تعارف ندارد؛ براي آخر زمان فرمول نمي پيچد.

روزنامه هاي غربي مي 2004 و تمجيد فراوان از سوي سيا كه عمليات مخفي اطلاعاتي ايران از طريق چلبي پيچيده ترين و موفق ترين عمليات جاسوسي تاريخ است.* و اگر كسي تاييد كند كه داستاني كه آن روزها روايت شد حقيقت است من از ذوق قهقه مي زنم. ايران هم مي تواند كارهاي بزرگ را به موفقيت برساند؟ خوشبختانه آن كار خيلي براي امام زمان به نظر نمي رسيد و ردپايي از هوش انساني در كار بود. بي تعارف، من در سياست خارجي هرازگاهي چنين ردپايي مي بينم، ولي پيوسته نشانه اي براي نا اميدي از اينكه اصول غايي سياست هاي ايران جايي براي سلامت عقلايي ندارد هويدا است.

اما آيا ايران امروز، با ضعف علمي، مديريت هاي ضعيف عملياتي و حذف و گزينش ها در نيرو هاي فكري در شرايطي طبيعي و غير تحميلي تصميم گيري مي كند؟ آيا اگر مدير ما در نظام باشد و پس در نهايت فعاليتش در راستاي سياست رهبري باشد، خيلي سخت نمي گيرد كه درست است يا غلط؟ مگر نه اينكه اينجا پايه و اساس ايده ها فانتزي هاي نابالغ و منحرف است و بايد عقل سالم و متمدن انساني باشد؟ مگر نه اينكه اينجا توقع دارند او هم چنين باشد و اگرنه ممكن است به جانش آسيب بزنند؟ آيا براي او هم "انتظار فرج" كار مي كند؟

چه ايده هاي بزرگ و باشكوهي بود كه مائو و استالين، دو رهبر بزرگ از دو امپراطوري، را دور هم آورد. مشكل آن بود كه، آن ايده هاي بزرگ و باشكوه، بدترين در "تاريخ بلند و غم انگيز ايده هاي بد" بود. استالين زماني، در تابستان 1938، دست از تزكيه بزرگ (The Great Purge) برداشت كه حتي خود رييس پليس شوروي هم اعدام شده بود. تزكيه بزرگ دستور رسمي حذف "دشمنان ملت" و "ضدانقلاب"ها بود. اين واژه ها براي ايراني ها آشنا است. اين منظره ترسناكي براي كار مدير ما ترسيم مي كند. شايد او نتيجه مي گيرد كه ايراني درس تاريخ را خوب نخوانده و كار كردن بر اساس حماقت جزايي جز مشقت ندارد.


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button