"كاين درد مشترك؟"
اگر تكليف خودتان را بدانيد درباره اصلاحات بهتر نظر مي دهيد. راي دادن به كانديداهاي اصلاح طلبان، آنطور كه بسياري از كساني كه ابراز تمايل كرده اند، براي اينكه "شرايط بهتر از زماني مي شود كه قدرت دست راست است،" براي من كار نمي كند؛ انتخاب بين بد و بدتر است. اصلاح طلبان حداقل هاي من را هم ندارند پس اگر بد است، بد است. البته براي خيلي ها كار مي كند: "سنديكاي شركت واحد نتيجه دوره اصلاحات است،" دوستي با تعصب شوخ طبعانه اي از كمونيسم اين را مي گفت. "بله، اين يكي دو سال خيلي فعال بود."
اگر كمي عميق تر و كمي بلند مدت تر نگاه بكنم من در اصلاحات چيزي كه "آخرسر بهتر از راست" باشد نمي بينم. يعني اين بهتر به نظر رسيدن سطحي به نظر من فريب دهنده است. پايه و اصول اصلاح طلبي و مبلغانش چيزي نيست كه بخواهد در آخر نتيجه ي "خوب" را داشته باشد، جز اينكه ايرانيان عادت كرده اند كه به خرافه پردازي هر روزه مكتبي خلق كنند و اينجا و آنجا نسبت مبلغش را با آن نفي كنند و معني دوباره به آن بدهند.
مثال از بهتري و بدتري يكي از جاهايي كه مشكل پيدا مي كند وقتي است كه نشانه چيزي براي خود آن چيز برداشت مي شود: حجاب مسئله نيست بلكه نشانه تفكري است و رفع حجاب صورت مسئله نمي تواند باشد چون فقط دارد اشاره مي كند به بنايي اعتقادي. يا مثلا بگير و نگير نيروي انتظامي در اين باره در طي سال هاي اخير --آنطور كه من ديدم هنگام آغاز طرح امنيت اجتماعي بسياري از مردم و وبلاگ نويسان گمان مي كردند "كه بگير و نگير دارد"-- براي كسي كه با مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مسير تاريخي جريانات اعتقادي و سياست گذاري آشنا است نقشه اي واضح است كه چيز رندومي در آن نمي ماند.
مگر اينكه ممكن است يك نفر، به دليل نزديكي با محافل سياسي، بتواند هدفي معين در راي دادن يا حمايت از يكي از جبهه ها بگيرد، براي "مردم" راي دادن در ايران امروز چندان پر معني به نظر نمي رسد. دليل قانع كننده اي ندارم جز اينكه براي من انتخابات در ايران خيلي نامتناسب با رسوم سياسي و فرهنگي ايران است و درست كار نمي كند. وسيله اي مجلل است كه لازم است باشد تا جمهوري معني داشته باشد، اما بيشتر چيزهاي ديگر دستور پخت يك جمهوري نيستند.
■