يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

سياست مداراني كه بازيگوشي نمي كنند: اندر حكايت هدف داري

( Tuesday, September 18, 2007 .. society university )

"ممكنه لطفا به من بگيد از اينجا بايد به چه راهي برم؟"

گربه گفت "بسيار بستگي داره به جايي كه مي خواي بري"

"خيلي اهميت نمي دم كجا--"

گربه گفت "پس مهم نيست از چه راهي مي ري"

**

يادم مي آيد چه طور حامد قدوسي سهميه بندي بنزين را مورد بررسي علمي اقتصادي قرار داد و سعي كرد با برخورد آكادميك پاسخ طرفداران اقتصاددان دولت را بدهد. اما آيا او واقعا فكر مي كرد به دلايل اقتصادي دولت چنين تصميمي گرفته است؟. چه مي شود اگر كمي دقت كنيم و به نظرمان برسد دلايلي غير از رفاه حال اقتصادي ايران مورد نظر بوده است؛ خيلي دور تر از چونان ايده هايي؟ حالا من هيچ مدركي ندارم. شبيه آدمي گرفتار تئوري توطئه به نظر مي رسم؟ من قصد ترغيب شما را ندارم. اگر هم مدركي داشتم فكر مي كنيد به شما ها نشان مي دادم؟ زكي! وقتي جلسه ي كميسيون زنان تحكيم چند ماه پيش قرار بود در علامه --اگر درست يادم باشد- برگزار شود و در آن شادي صدر حجاب را با مراجعه به متون اسلامي به چالش بكشد هم من همين احساس را داشتم. --همان موقع ها بود كه من به بهار هدايت گفتم من فاطمه صادقي را به بي هدف هايي مثل عباس عبدي ترجيح مي دهم-- آيا شادي صدر فكر مي كرد آنهايي كه برنامه هاي حجاب و ساماندهي را ريخته اند چند زن ساده در مجلس بودند؛ فاطمه رهبر؟، آليا؟ يا مثلا به جامعه ي زينب هم فكر مي كرد؟ يا مي دانست جمعيت موتلفه چيست و از كجا آمده است؟ يا مي دانست بودجه ي جامعه ي زينب از كجا مي آيد؟ يا مثلا شوراي سياست گذاري و شوراي عمومي چه كاره اند؟ يا جواد لاريجاني كيست؟ هرگز فاطمه رهبر را ديده ايد؟ شرط مي بندم تفاوت چنداني با اقتصاددانان طرفدار دولت در موضوع سهميه بندي ندارد. آنها آن وسط افتاده اند براي بازي. اما آيا بايد حواسمان به همين سادگي پرت اين بچه بازي ها شود؟ گمان نمي كنم بخواهم من چنين ايرادي به شادي صدر و حامد قدوسي بگيرم. آنها از دانشگاه مي آيند و سياست مدار نيستند. آنها بايد مشغول پاسخگويي علمي شوند هرچند سوال انحرافي بوده باشد. و سياست مداراني، و روزنامه نگاراني، بايد باشند كه به ديد سياسي به اين مسائل نگاه كنند. حالا چه كسي گفته است كه جواب و واكنش سياسي هوشمندانه نداشته ايم؟ فكر كنم اين كه من روزنامه نمي خوانم باعث شده اين همه گيج شوم!! در هر حال اميدوارم همه ي آنهايي كه توانايي سياسي شدن را در خود مي بينند و علاقه اش را از دانشگاه و محله ي خود وارد گروه هاي سياسي شوند و تمرين را آغاز كنند. كاش آدم هايي باشند كه مي خوانند و مي نويسند.

**

اين مثال رو از كيث فرزي (Keith Ferrazzi) نقل مي كنم (كه البته طبيعتا درباره ي درآمد است و شما مي توانيد آنرا به چيزهاي ديگر تعميم دهيد:)

شانس ربط كمي به دستاورد دارد همانطوري كه مطالعه اي آمده در مجله ي موفقيت روشن مي كند. در آن تحقيق پژوهشگران از كلاس 1953 ييل (Yale) چند پرسش كردند. سه تا از آنها درباره ي هدف بود:

  1. آيا شما اهدافي برگزيده ايد؟

  2. آيا آنها را نوشته ايد؟

  3. آيا برنامه اي براي تحقق آنها داريد؟
معلوم شد كه فقط سه درصد از د انشجويان ييل اهدافشان را نوشته بودند، همراه با برنامه اي براي دستيابي به آنها. 13 درصد اهدافي داشتند اما آنها را ننوشته بودند. 84 درصد هيچ هدف مشخصي نداشتند به غير از "خوش گذراندن."

در سال 1973، وقتي همان كلاس دوباره مطالعه شد، اختلاف ميان آنهايي كه اهداف داشتند با ديگران چشمگير بود. 13 درصدي كه اهدافي داشتند اما آنها را ننوشته بودند، به طور متوسط، دو برابر آن 84 درصد كه هيچ هدفي نداشتند درآمد داشتند. انما شگفت انگيزتر آنكه آن سه درصد كه اهدافشان را نوشته بودند، به طور متوسط، 10 برابر مجموع آن 97 درصد ديگر درآمد داشتند.


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button