يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

توليد فردي نيازمند توانمندسازي فردي

( Tuesday, July 17, 2007 .. children society )

فقط در همين چند روز گذشته چندين مثال از مواردي ديده ام كه در آنها مردم (فرد) به توليد كننده تبديل مي شوند. يعني هر فرد آنقدر از سوي بسترش حمايت مي شود و آنقدر خودش توانايي دارد تا بتواند اقدام به يك فعاليت مثبت بكند و بازخورد و نتيجه بگيرد. از e-zine هايي كه نويسندگان آماتور در آن بنويسند، تا entrepreneurship. اگر كسي احساس كند مي تواند نتيجه ي بگيرد كه قبلا نمي دانسته آن اين است: اگر امكانات كافي در اختيار افراد قرار گيرد به توليد مشغول مي شوند و تاثير مثبت در اقتصاد جامعه دارند.

در حالي كه كتاب Alison Morrison را مطالعه مي كردم، و بحثي كه در هنگام ذكر مطالعات موردي كه در آنها نقش سيستم آموزشي عمومي در ترغيب و توانمندسازي افراد براي entrepreneurship بررسي شده بود، اين موضوع و تجربه هاي ديگر در ذهنم به هم مربوط مي شدند و من به ياد تجربه ي پروژه هاي آموزشي كه داشتم افتادم و بحث هايي كه درباره ي شيوه هاي نوين آموزش در ايران داشتيم --در اوايل كار دولت نهم--. گرچه آن پروژه ها هرگز آغاز نشدند. حالا تصوير روشن تري دارم از آنچه فكر مي كنم نياز ايران را بيان كند؛ چه خوب است اگر اهداف آموزشي ما چنين بود: توانمندسازي افراد براي توليد، كار و زندگي. به من خرده نگيريد؛ اگر به نظر اين واژه هاي انتخاب هاي بديهي براي ساخت يك شعار به نظر برسد، مانند هر جمله ي قصار ديگر، فقط پس از اطمينان گوينده و بر اساس دانشي واقعي بيان شده است.

براي درك آنچه در ايران مي گذرد --اگرچه من روي هيچ موضوع خاصي متمركز نيستم در اينجا؛ يا شايد بشود همان مهارت هاي زندگي اجتماعي و يا entrepreneurship را يك هدف در نظر گرفت كه سيستم آموزشي نقش اجرايي براي استراتژي هاي مربوط به آن را داشته باشد،-- شايد نگاهي به صدا و سيما مفيد باشد. تعداد سريال هاي تلويزيوني ايراني كه از تلويزيون دولتي ايران پخش مي شود، به نظر من، در نسبت به آن تعدادي از اين سريال ها كه پر طرفدار هستند، نشان مي دهد در جامعه ي ايراني چه نسبتي و با چه كيفيتي توانايي توليد دارند. --بدون توجه به اين كه اين ضعف چه قدر به ترجيحات مذهبي و دولتي در الگوهاي استخدامي مربوط باشد.-- تعداد سريال هاي ايراني تلويزيوني كه بيننده ي كافي داشته باشد كم است و اغلب هنگام ظهور چنين سريال هايي تعداد بسياري طرفدار آن مي شوند. شايد اين مثال خوبي نبوده باشد، بويژه اگر كسي قصد ايراد گرفتن از آن را، با مقايسه آن با شبكه هاي تلويزيوني خارجي و كاستي هاي آنها، داشته باشد. اما من فكر مي كنم هنوز مي توانيم نشان دهيم كه توانايي فردي بسياري از مردم، و پشتيباني از آنها، پايين تر از سطحي است كه به آنها اجازه دهد در چرخه توليد، كارآفريني و زندگي سالم قرار بگيرند. روشن است كه سيستم آموزشي عمومي، از آنجا كه خود از داخل همين جامعه است --و حاكمان ايران قشر elite روشنفكر آن نيست،-- مقصر نيست، اما مي تواند ابزاري در توانمندسازي يا حمايت از مردم باشد.

**

دوباره نگراني من در اينجا مطرح مي شود كه ابزارها و تكنولوژي ها و امكاناتي نظير تلويزيون و سيستم آموزشي عمومي در اختيار حكومت است و الگوي استخدامي جامعه خودي/غير خودي است، دوم، دولت بر پايه ي نظريات مذهبي و در حمايت از سازمان هاي جنايي، مذهبي و تجاري قدرت است، و سوم اينكه همزمان اگر دولت علاقه مند به مدرنيزاسيون بشود اين امكان را دارد. خود اين حركت براي من ناخوشايند است بويژه كه مردم مدرنيته و خواست حكومت را مي پذيرند، گاهي با شوق، بدون آنكه متوجه باشند اين پيشرفت شامل حال آنان نمي شود و نتايج آن باز هم به نفع قوم حاكم است.


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button