يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

جنبش زنان و دموكراسي خواهي (2)

جالب ترين نوشته اي كه من از فاطمه صادقي خوانده ام مقاله ي او "سياست زدايي از جامعه ي مدني: تجربه ي سازمان هاي غير دولتي در دوره ي اصلاحات" است كه در شماره ي 47 گفتگو كه به بازبيني دوره ي اصلاحات تعلق داشت منتشر شد. هنگام خواندن آن مقاله خوشحال بودم كه سرنخي از ايده هاي خودم در جايي ديگر يافته ام، يا شايد بستري مشترك براي تفكر: من نگاهي روانشناختي، به معني عام كلمه، به فراز و فرود الگوي رفتاري عامه در كشف خاتمي، اشتياق فراوان براي عنوان جامعه ي مدني و سرخوردگي شرمگين پس از آن دارم. در آن مقاله هم اين فراز و فرود يادآوري شده بود. صادقي در اين نشست در مسير همان مقاله حركت مي كند و سعي مي كند ايده هاي خودش را در سمت و سويي ديگر كمي بسط دهد.

فاطمه صادقي

گفتگويش را با يك ادعا شروع مي كند: فمنيسم در ايران هميشه زير سايه ي سياست، و محدوده ي حركتي اش محدود به مرزهاي ايدئولوژيك آن ايده هاي سياسي بوده است. فمنيسم در ايران هرگز براي خودش، حقوق زنان، حركت نكرده است. اگرچه در پايان سخنانش خانمي از فعالان ميانسال از او ايراد مي گيرد، من در درك نظرات پژوهشگر مشكلي ندارم. او مي خواهد فمنيسم آزادانه و تا جايي كه به پاسخش برسد حركت بكند. فمنيسم نبايد تلاش هايش را در مواجهه با علامت ايست مواضع سياسي رها كند. فمنيسم در دنياي زنان است و نه در دنياي سياست. برتري از آن انسان است: اجتماع.1

صادقي خواستار جابجايي فمنيسم از فمنيسم سياسي به فمنيسم اجتماعي است. فمنيسم اجتماعي، آنطور كه او مي گويد، برپايه ي حقوق بشر است. حالا اينجاست كه خانم صادقي به مقاله اش در گفتگو باز مي گردد: (الف) الگوي تغييرات اجتماعي در ايران از شورش-اعتراض اجتماعي به زندگي-تلاش فردي افول كرده است. او پيشتر بيان كرده است كه بخشي از شكست سازمان هاي غير دولتي در ايران حاصل اين فردگرايي اعضاي سازمان ها است: اصول دموكراتيك بر سازوكار دروني سازمان هاي غير دولتي در ايران حاكم نبود. اينجا او يادآوري مي كند كه كنش هاي همگاني و فراگير جايش را به كنش هايي داده است كه در آن فرد براي حقوق و شرايط زندگي روزمره اش تلاش مي كند. يك مثال واكنش زنان به طرح غلط انداز "امنيت اجتماعي" بود. اين طرح واكنش هاي فردي را برانگيخت و پيش يا پس از آن در حوادثي كه تا اين اندازه زندگي روزمره ي فرد را [به سرعت] تحت تاثير قرار ندهد واكنشي هم وجود ندارد. در اينجا هم اين زنان در مقابل اين طرح دور هم جمع نمي شوند و اعتراضات و برخورد هايشان تكي و كاملا مستقل از ديگران است.
او اين انتقال را نتيجه ي سرخوردگي از حوزه سياست و خطابه ي سياسي مي داند. --كه اتفاقا سخنران بعدي يك مثال كامل از ان را به نمايش مي گذارد--

اين خانم صادقي هم مثل خودم است وقتي خسته مي شود؛ من سرم پايين بود و داشتم يادداشت مي كردم و به او گوش مي كردم. ناگهان متوجه شدم چند لحظه ي سنگين است كه هيچ صدايي نمي آيد. سرم را بلند مي كنم. صادقي لبخند مي زند و مي گويد "يادم رفت چي مي خواستم بگم." حرف را يك جوري ادامه مي دهد تا چند لحظه بعد سرانجام ادامه ي سخنانش را به ياد مي آورد.

(ب) حالا او تصويري جديد ارائه مي دهد. فاطمه صادقي معتقد است وضعيت حاضر "انفعال" نيست، بلكه صرفا تبديل مقاوت به مقاومت هر روزه/در زندگي روزمره است. من در اين باره ترديد دارم و نمي دانم آيا صرف وجود مقاومت، انفعالي كه من احساس مي كردم را زير سوال مي برد.

نكته ي مهم ديگري كه او به آن اشاره مي كند جا افتادن تيپ هاي مختلف اجتماعي از دسته هاي با تيپ يكسان فعالان زنان حاضر است.2

درخواست مي كند جنبش زنان رفتار خودخواهانه نداشته باشند و سپس ميز را پس از پاسخ به چند پرسش حاضرين ترك مي كند تا جايش را به سخنران بعدي بدهد.

(1)
اهميت اين نظر در صحتش در ديگر مسائل است: مثلا، زندگي روزمره ي شما زير سايه ي مذهب قرار دارد كه پديده اي مستقل از زندگي واقعي است نه در منبع توليد بلكه در روش توليد: گزاره هاي منطقي در مذهب كار نمي كنند و يعني مسيري كه به مذهب ختم شده است مسيري نادرست و نتايج گرفته شده هم نتايج اشتباه است.
(2)
در اينجا هم اگرچه اين "جا افتادن" يك حقيقت است، معتقدم از بررسي كوتاه اين مسئله يك چيز از قلم افتاد؛ شركت نكردن تيپ هاي مختلف نه به درخواست جنبش زنان، و نه به رفتار دعوت آميز آنان محدود است. تيپ هاي مختلف بستر علمي و اجتماعي متفاوتي را هم براي شراكت نياز دارند. --من البته ارتباط حداقلي ام با كميسيون زنان را نتيجه ي پذيرفتن آنها مي بينم.


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button