جامعه ي سركوب
گفتگوي من با آقاي معاون نزديك به چهل دقيقه طول كشيد. يكجا گفت درباره ي غيرت مردانگي كه اگر مرد ببيند خواهر يا مادرش "بد" پوشيده اند و به چشم مي آيند، اگر از موهبت زيبايي بهره برده باشند، اگر لباس گل و گشاد نپوشيده باشند، پس به چشم مي آيند، مرد ايراني غيرت دارد و اين ها را مي بيند، مرد ايراني اين ها را مي بيند و توجه مي كند، مرد ايراني تعصب دارد، زن ايراني تعصب دارد ...
آقاي معاون عزيز، جامعه ي ايران مزاحم پرور است. دولت ما مزاحم پرور است. به جاي حمايت از هويت مورد تعرض --هنگامي كه به او تعرض مي شود و او شاكي-- او را براي مورد تعرض واقع شدن سرزنش مي كنيم. كليشه است اين حرف، اما او را سركوب مي كنيم. صورت مسئله ي ايرانيان جابجا است. سوراخ دماغشان را با شصت پا مي گردند. قوانين ما حامي مردم نيست. محدوديت زندگي اجتماعي و حتي شخصي آنها است براي اينكه كسي مورد تعرض واقع نشود. سركوب مي كند تا كسي سركوب نكند. يادگاري رخوت دوران دراز قاجار. چه آرزوي دوپهلويي كه اي كاش رضاخان پهلوي تعصب مردانه را هم چون خان ايلات له مي كرد. --و راستي چرا خان ها را به سر سفره باز نمي گردانيد، اما حجاب را چرا؟-- زنان ما، مردان ما، دولت ما، سركوبگرند به طبيعت. و كودكان در اين ميدان عمر مي كنند. تلاش بيرون از قاب پوسيده ي انديشه ي كودك براي كنجكاوي در ايراد اين نظم، نيز، سركوب مي شود. مرد ايراني تعصب دارد، زن ايراني تعصب دارد، كودك ايراني تعصب دارد.
■