يادداشت هاي پاپيون/Papillon By Notes

هيچكس، حتي شما دولت عزيز

( Monday, April 23, 2007 .. society university )

اگر فكر مي كنيد براي مقابله با تجاوز به شما فرصتي هم براي درنظرگرفتن افكار و سليقه ي متجاوز باقي مي ماند، دوباره فكر كنيد.



انقلاب --كه من هنوز نمي دانم چه شد كه روي داد و چرا به آن شكل-- كشور را به پيروزمندان داد. اين مانند اين است كه شما در حسرت خانه اي براي خودتان باشيد تا بخواهيد به سليقه ي خود آنرا آرايش كنيد. و ناگهان اين خانه به شما داده مي شود. و شما شروع مي كنيد آنرا به آن شكل كه دوست داريد مي چينيد. طبيعتا خودتان در اين خانه تنها هستيد و سليقه ي ديگري براي اعمال وجود ندارد. اگر هم وجود دارد حرفي نمي زند و شما او را نمي بينيد.

دور استاد نشستيم و درباره خروج از ايران و تلاش در اروپا براي پيشرفت و موفقيت گفتگو مي كرديم. در جايي كه هنر و هنرمند اين چنين خوار و ناشناس نيست. جايي كه مردم يادگرفته اند به فرهنگ و تعالي و سواد و دانش احترام بگذارند. اما، مي دانيد، من و شما، زن و مرد صاحب اين كشور هستيم. اگر هم ما از اين كشور برويم. اگر هم ما يك انترناسيوناليست كامل باشيم. دنيا يك جامعه ي انترناسيوناليستي نيست. دنياي امروز هنوز متكي به خانواده، محله و كشور است. و ما با تمام تفاوت ها و امكانات احتمالي در خارج، هنوز وارث واقعي اين كشور و ثروت هاي آن هستيم. و زندگي ما، حتي اگر خلاف تفكرات فردگرايانه امان باشد، به منابع ما در اين كشور وابسته است. همان خانه اي كه بيست و هشت سال پيش عده اي وارد آن شدند و به جد تصميم گرفتند آن را آنطور كه دوست دارند فرش كنند. آنها ثروت و مال ما را مي گيرند و مي گويند چطور بايد فكر كنيم و زندگي امان بايد چه شكلي باشد. چرا؟ زيرا مي خواهند ما سازگار با دكوراسيون خانه ي "آنها" باشيم، اگر در آن بمانيم. و ما، اما، به چرايش، به زشتي يا قشنگي دلايل و تفكرات آنها كار نداريم. اينجا مسئله ملك و دارايي ما است كه آنها مي گيرند و در عوض برايمان تعيين تكليف مي كنند. اينجا مسئله حق ما است كه در نهايت قلدري و ناداني نابود مي شود، و ما، كه مي خواهند پس از گرفتن اموالمان ما را از آن حذف كنند تا خانه فقط براي خودشان باشد. ما را از دولت، ما را از سياست، ما را از بازار، ما را از اصناف بيرون مي كنند، ما را، ماي استاد و دانشجو را از دانشگاه بيرون مي كنند. و براي من مهم نيست خوب و بد حرفشان، چون در حرف هايشان هرگز اين مسايل را نمي شمرند. حرف هاي آنها از دوران خدايان و كودكي بشر است. اما ما حقمان را مي خواهيم. ما حقمان را مي گيريم. ما براي حقمان مبارزه مي كنم. چون آنها براي تملك سهم الارث ما از كشورمان با ما مبارزه مي كنند. با ما مي جنگند. و ما با آنها مي جنگيم. و من راهش را مي دانم. و ما راهش را مي دانيم.


بايگانی





This is a Blogger.Spreadfirefox Affiliate Button