حزبي براي تمام فصول
كانال دو تلويزيون گفتگويي با فردي نشان داد كه با نام "آشنا" و به عنوان "استاد دانشگاه" معرفي شد. آقاي آشنا به تلاش "مستكبران" در ساخت، كشف يا تعميق "شكاف" ميان شيعه و سني در عراق اشاره كرد، و سعي كرد اهميت و چگونگي زندگي مشاركت جويانه و همكاري اين هر دو فرقه، با ارزش ها و تفاوت هاي سليقه اشان، در زير سايه ي "يك كشور" را توضيح دهد. آقاي آشنا سپس به تببين بيشتر فلسفه مقام رهبري براي نامگذاري اين چنين سال پرداخت؛ اتحاد ملي، انسجام اسلامي.
گرچه صحبت هاي مربوط به عراق آقاي آشنا بازتاب نگراني هاي مربوط به تقسيم عراق است و او حقيقتا منظوري از ستايش زندگي مشاركت جويانه آن دو گروه در كنار يك ديگر نداشت.
بر خلاف اين گونه نظرات، بازي ها و دست انداختن هايي كه ايرانيان با بي توجهي و وقع نگذاشتن اجازه تكرارش را مي دهند، در يك جستجوي جدي، در الگوهاي رفتاري مقامات دولتي، علايم وجود يك هويت گروهي ديده مي شود.* هويتي كه بويژه براي ايده ها و سليقه هاي مشترك شكل گرفته و حتي ازمنافع گاه متضاد اعضايش حمايت مي كند. هويت گروهي كه عملا مانند يك حزب عمل مي كند: در تمام بخش هاي كشور حضور دارد، در تمام زمينه ها سازماندهي شده است و نسب و عزل دارد. حزبي كه نام ندارد و در فرهنگ غير رسمي به آن "خودي" مي گويند: يعني حزبي كه در قدرت است.
اين حزب تنها افراد همفكرش را مي پذيرد، بويژه اگر شايستگي كافي براي قرباني شدن يا كمك به اهداف گروه را داشته باشند. قلمرو كاري اين حزب تمام حوزه هاي اجرايي، تصميم گيري و قضايي ايران است. اين حزب براي مديريت قلمروش به نيروهاي توانا احتياج دارد --مدتي است به اهميت دانش فني بيشتر اشاره مي كند-- در نتيجه براي تربيت و پيشرفت علمي اعضايش هزينه مي كند: بورسيه هاي تحصيلي داخلي يا خارجي كه بخواهد را به آنها مي دهد، فرصت تجربه و اينترنشيپ نيروهايش را در سازمان هاي زير دستش فراهم مي كند (مثلا فرصت تجربه مديريت رسانه اي در صدا و سيما،) براي حيطه هاي مختلف فناوري هزينه مي كند و در مجموع مطمئن مي شود اعضا يا وفاداران به حزب تمام امكانات كافي براي پيشرفت، تجربه و رفاه فكري را در اختيار دارند.**
در حالي كه اين حزب خودش را به عنوان "خودي ها" در تئوري، در عمل و رسما (در رسانه ها) به رسميت مي شناسد، هنوز بيشتر مردم و كارشناسان بيرون از اين حزب، با غرور و با بي توجهي كاذب، اين هويت را به رسميت نمي شناسد. و حتي احزاب اسمي مانند جبهه مشاركت را به عنوان يك حزب مي پذيرد. براي اعضاي بيرون از خودي ها، آنقدر نتايج كشف اين منظره دردناك و غير قابل باور است، كه نمي توانند بپذيرند در هيچ بخش از علم، اقتصاد، فرهنگ و سياست رسما جايي ندارند. غير خودي ها در گوشه و كنار، در مخروبه هاي نقشه ي سياسي ايران، مثل مهاجراني غيرقانوني، لوليده اند و به زندگي، بدون انكه هرگز رسما به عنوان وارثان كشور شمرده شوند، ادامه مي دهند.
غير خودي ها بهتر است زودتر معين كنند چه اندازه ارزش دارند، زيرا مدام جايشان تنگ تر مي شود.
*براي متوجه شدن منظور من از "هويتي ديده مي شود" بايد نگاهي به cluster analysis در آمار بياندازيد.
اين هويت يك هويت انتزاعي است كه از نزديكي موقعيت اعضاي اين گروه در نمودار آماري ما شكل گرفته است. محور هاي اين نمودار چه هستند؟ يعني آن مشتركات ميان اعضا (انقلابيون و اعضاي قدرت اجرايي و سياسي در ايران.) سليقه ها و عقايد؟ كدامشان؟ نمي دانم. اما اين احتمال وجود دارد كه به دلايلي اين هويت از حالت انتزاعي صرف خارج شود. براي همين نگراني كشف نشده من به آن هويت حزب مي گويم.
**مهم نيست كه كدام بخش از اين هويت با برنامه اين حمايت ها را عملي مي كند و كدام بخش تنها بر اساس منافع محدود يا سلايق شخصي؛ مهم اين است كه اين رفتار تمام گستره ي اين هويت است. همچنين من احساس مي كنم بخش آگاهانه ي اين هويت در حال قوت گرفتن است.
■