من از آنهایی می ترسم که...
اين پست رو كپي كردم صاف از وبلاگ امشاسپندان
"بخشی از مقاله «باور کنید من از خیلی چیزها می ترسم»، نوشته نوشین احمدی خراسانی، منتشر شده در وب سایت تریبون فمینیستی ایران"
« بله دوستان عزیز! من می ترسم، نه تنها وقتی سرکوب ام می کنند می ترسم بلکه از ملتی می ترسم که وقتی کسی در بند است می گوید" خوب شاید هم جرم اخلاقی داشته یا حتمن چیزی بوده!!"...من از گروهی می ترسم که به جای آن که کسانی را که امکاناتی دارند، اما زندگی را به روزمرگی می گذرانند را به فعالیت و حرکت تشویق کنند، برعکس می آیند کسانی را مورد حمله و تهمت و توهین قرار می دهند که در حد توان اندک شان قدمی کوچک بر می دارند. من از کسانی می ترسم که روابط شخصی و درگیری های شخصی شان را در موقعیت های سرکوب مطرح می کنندچون تصور می کنند نوبت آنها نیست.من از جامعه ای می ترسم که همواره منتظر است کسی بیاید که مثل هیچ کس نباشد و آنها را نجات دهد. من از مطالب دوستانی که با استفاده از همان کلمات روزنامه های تندروی محافظه کار نوشته می شودمی ترسم ،حتا اگر محتوای متفاوتی داشته باشد! من از کسانی می ترسم که روزی سه بار غایت آرمان هایشان و آن نهایت هایی را که احتمالن ده ا سال بعد تحقق می یابد تکرار می کنند، بدون آنکه هیج نقشه و حرکتی برای تحقق عملی آن آرمان ها داشته باشند.
من از جامعه ای که غر می زند، اما ارزش های حاکمان اش را بازتولید می کند، می ترسم. من از خشونت نهفته در این جامعه ای که ضعیف کش است می ترسم. من از گروه کوچکی از زنان طبقه متوسط که خود را نماینده تمام اقشار زنان( از همه قوم ها، مذهب ها و طبقات) می داند اما منافع طبقاتی خود را نیز نمی شناسد و نمی توانند از آن دفاع کنند می ترسم.
من از کسانی که با اقتدار و با استفاده از کلماتی صحبت می کنند که همه اعتماد به نفس دیگران را از آنها سلب می کند می ترسم. من از کسانی که از نظارت استصوابی در رنج اند اما خود در جایگاه ناظر، کسانی را که می خواهند در حرکتی برای زندگی اجتماعی بهتر سهیم شوند، صلاحیت شان را رد یا تایید می کنند، می ترسم. من از طرح های کلانی که تکلیف اقتصاد، سیاست و... را در سطح جهانی معلوم می کند ولی هرچه می خوانم متوجه نمی شوم در زندگی روزمره ام چگونه باید عمل کنم می ترسم.
من از جملات کلی و قاطعی که " مو لای درزش نمی رود" و با صدای کلفت و رسا بیان می شود و هرگونه پرسش گری را در ذهن مخاطب از بین می برد می ترسم...بله دوستان خوبم، من از خیلی چیزها می ترسم، باور کنید و دلخور نشوید.»
■