ايران خانه ي من است
نمي خواهم از آن سرسري رد شوم. اين وبلاگ را در ابتدا با برنامه يي ويژه نساختم، اما مي دانستم كه نه درباره موضوعات تخصصي و كارم مي نويسم، نه اينجا را دفتر خاطرات و گزارش رويدادهاي روزانه ام مي كنم. واكنشي بود به نيازم به ارتباط و بيان درباره دغدغه هاي اجتماعي ام. حالا مي خواهم مطمئن شوم، با تمركز بر يك حيطه ي ويژه، پاپيون كيفيت ويژه اي داشته باشد. آن موضوع ويژه هم بايد هماني باشد كه من حقيقتا توانايي بحث و ارايه نظر به ديگران را درباره اش دارم. تجربه و توانايي هايم درباره كشف، بررسي، رصد، ارتباط و ارايه دانش، و ايده هايم در برنامه ريزي، مديريت و كار گروهي. از آنها تا امروز بدون برنامه در شغل ام استفاده كرده ام، در مطالعه ام و از همه مهمتر در زندگي -- زندگي شخصي. زندگي اجتماعي من هم همان است، فقط در ابعادي وسيعتر از خانواده. پس همان كاري را مي خواهم با ايران بكنم كه در زندگي شخصي خودم تجربه كرده ام و در مسير آموزشم و شغلم. آنقدر به اين موضوع فكر مي كنم تا عاقبت پاسخي و راهي پيدا بكنم براي تغيير ايران به جايي بهتر. ببينيد شايد مثل من فكر مي كنيد كه مشكلات ايران چه دلايل فراواني دارند. و دانش به اين مشكلات و ريشه هايش و تاريخش از پايه هاي توانمندي ما در تغيير شرايط در جهت بهبودي است. پيش فرضم اين است كه بدانيد تغيير كردن بهتر از تحمل كردن است، و وحشي بودن بهتر از منفعل بودن. بدون نياز به اينكه به عمق آن دلايل و پيشينه ها برويم، جايي هست كه بعد از آن مي توانيد تصور درستي از وضعيت داشته باشيد و آنقدر توانا شده ايد كه تصميم هاي درست تر بگيريد و در روي دادنشان تاثيرگذار باشيد.
براي شروع، مي دانم تصورش آسان نيست، اما تصويري آگاه، نمايي واقعي از ايران در پيش و پس از انقلاب اسلامي در فرهنگ، اقتصاد، روابط خارجي و جنگ مي تواند توانايي حداقلي براي شريك بودن مفيد هر فرد در چهره زندگي اجتماعي اش، يعني وضعيت جامعه، باشد. باز حرف هاي تكراري ام را مي گويم كه چه قدر مشكلات و سختي هاي ما دلايل ساده اي دارند و به سادگي قابل رفع اند. صرف عدم آگاهي ما كافي است تا هرگز متوجه نشويم مشكل ما دقيقا چه چيزي است. در ايران، ناتواني ما در بعضي مفاهيم و مهارت هاي پايه اي زندگي روزمره ي ما را هم با مشكل مواجه مي كند. اما ديگراني هستند كه با دانش به موضوع زندگي بهتري دارند. آنها هم اين دانش را از پي كشف يا آموزش بدست آورده اند. اما هنوز اين حق ما است كه خواستار دسترسي به بخش بزرگي از دانش بشر باشيم. رسانه ها و سيستم آموزشي ما قابل اتكا نيست، اما دانش به اهميت انها هم تاثير گذار است. حتي اگر همين امروز من و شما ذره اي در رويدادهاي جامعه تاثير نداشته باشيم، فقط درك آن در اين زمان در آينده موثر خواهد بود. در تصميمات بعدي آنوقت مي بينيم كه تصميماتي متفاوت مي گيريم از آنچه با عدم پذيرش يا كسب اين آگاهي مي گرفتيم.
اين بار من خودم مي روم و آن آهنگ قديمي سوپرترمپ رو دوباره مي گذارم. خطابه هاي پرشور شريعتي را هم قديم ها شنيدم و گذاشتم كنار كه متعلق به قديم بود، اما يادمان نرود كه اگر در محدوده ي زندگي شخصي مان خوب يا بد زندگي كنيم و وانمود مي كنيم كسي كاري به كارمان ندارد، چه ريسكي مي كنيم، كه يك روز مشكل جامعه يقه ي ما را هم مي گيرد، چه هر روزه در آن زندگي مي كنيد، چه آگاه نيستيم كه وانمود مي كنيم جداي از مشكلات عميق و حقيقتا ساده ي ايران زندگي مي كنيد. يادمان نرود كه حرف راست، راست است.. و من دلم براي شنيدن حرف راستي كه به صدايي به بلندي گوش جامعه باشد تنگ شده.
■