دموكراسي براي چه؟
از بزرگترين دغدغه هاي اجتماعي چند ساله ي گذشته ام كيفيت رسانه در ايران بوده است، كه آن هم منوط به آزادي و رونق رسانه ها است. در تخت دراز كشيده بودم تا شايد خوابم ببرد و صبح زود بيدار شوم. اما اين مجموعه از تصاوير از ذهنم بيرون نمي رفتند. مونوپولي در تملك تلويزيون و راديو، حذف روزنامه ها، حذف نشريات چاپي ديگر، برخورد منسجم حكومت با سايت هاي اينترنتي كه امكان ارسال يا دريافت اخبار و پيام ها را به ايرانيان مي دهد، برخورد حكومت تهران با وبلاگ نويسان، برخورد حكومت تهران با اشخاص و گروه هاي اعتراض كننده، اعتصاب كننده، سخنرانان و منتقدان سياسي و اجتماعي، برخورد يكپارچه با پخش فيلم هاي كامل و تملك ماهواره. به ياد دوستي افتادم كه پس از آخرين هجوم دولت براي جمع آوري ماهواره ها از خانه ي مردم، شاكي بود از مردمي كه از ترس ماهواره هايشان را از پشت بام هاي خانه هايشان جمع كرده بودند. با خودم فكر كردم "فلاني، پس حاضري در يك برنامه سازمان داده شده در برخورد با اين مسئله باشي؟" چند دقيقه صبر كنيد! با فشار به دولت براي باز شدن فضاي رسانه اي چه اندازه موفق خواهيد بود؟ دقت كنيد كه خفقان رسانه اي، مانند حجاب، مسئله و موضوع مستقل نيستند. دليل وضع قوانين حجاب صرف دلبخواه قانونگذار نبوده است. مقايسه ي بين اعمال پوشش حكومتي به زنان با مونوپولي رسانه اي نشان مي دهد كه هر دو نمود يك يا چند جريان سياسي در سطحي پايين تر است. گرچه فضاي تهران از ديگر شهرستان ها در هر دو زمينه متفاوت است، اما اين تفاوت به آساني و در هر زمان دلخواه توسط دولت ناديده گرفته مي شود. امكان تقاضاي فضاي بازتر براي حجاب عملا ممكن نيست. و تلاش براي رفع آن در همين سطح بي نتيجه است. اگر زني در ايران نخواهد حجاب حكومتي را رعايت كند، نمي تواند با حجاب مخالف باشد، او مي تواند ساختاري را ببيند كه به سبب عليت به اعمال حجاب منتج شده است. و حجاب تنها نشانه اي از وجود اين ساختار است. تلاش براي باز كردن فضاي رسانه در ايران هم نمي تواند با برگزاري كمپين براي جلوگيري از هجوم حكومت به حريم شخصي مردم پيگيري شود. پس چه روي مي دهد. سرانجام بخشي از اجتماع، لاجرم، آن ساختار زيرين را هدف مي گيرد. و با كمترين شانس پيروزي، عاقبت يكي از اين تلاش ها موفق خواهدشد. و حاصل آن چيست. تغيير. تغيير آن ساختار مطابق با ميل و نظر گروه پيروز، چه گروهي ملي مذهبي باشد يا نيوماركسيست، تغييري بزرگ است، و تغيير بزرگ يعني تقسيم دوباره قدرت، ثروت و امكانات. و باز من و شما در سرزنش انقلابيون يا منفعلان دودل باقي خواهيم ماند. اما راه حل چيست. آيا اگر فقط دغدغه آزادي رسانه ها باشد آيا اين بر روي ساختار و ريشه هاي اجتماعي و سياسي حكومت حاضر تهران قابل تحقق است. راه حل واقعي رفع حجاب براي مخالفان آن مبارزه با خود حجاب نيست، زيرا حجاب تنها يك نمود است. آزادي رسانه ها هم خود مهم نيست اگر ابزار شركت دادن مردم در جامعه ي خودشان نبودن -- در جامعه اي كه، به ضرورت، برپايه به رسميت شناختن حضور تمام اعضاي آن است. شايد براي هميشه هيچكس در جستجوي آن راه حل واقعي نباشد. اما اين هرگر خطري نيست كه يك دولت آنرا به آساني بپذيرد. براي چه دولت ايران به بناي خود تبر مي زند. شايد كسي بايد به او گوشزد كند. آيا شما اين كار را مي كنيد. ■