نسل من! چه به ارث مي بريد؟
دختر فرمان فرماييان در خاطراتشان از سفري با هواپيما بر فراز ايران در دهه ي 50 شمسي ياد مي كند كه در آن با اشراف زاده اي هلندي همراه است. هنگامي كه از پنجره به مسيري كه قنات ها و چاه ها از صدها سال پيش حفر شده است نگاه مي كند، احساس غرور مي كند كه وارث تلاش است و كار پيشينيان خود.
ما در ايران چه چيزهايي را به ارث برده ايم؟
اين سوال امروز براي من، در مقايسه با مدتي پيش، برجسته تر است. من تاكنون بيشتر در اين فكر بودم كه از خانواده ام چه ارث برده ام. به اين معني كه در خانواده ام چه تلاش هايي شده است. چه زحمت هايي كشيده شده است و چه فعاليت هايي بوده است كه من وارث آن باشم. اين از خانواده كوچكمان شروع شد. و سپس طبعا به آنچه از خانواده ي بزرگترم به ارث مي برم فكر كردم؛ "چه تلاش و كوششي در خانواده، پيشتر بوده است كه براي خودشان و نسل هاي بعدشان گذاشته باشند؟" ايراني ها، به نظرم مي رسد، ديگر، اگر هرگز بوده است، تلاش و كوشش نمي كنند. زحمت نمي كشند براي كسب و پيشرفت. براي رفع و بهبود. نمي نويسند. من تلاش مي خواهم. آنطور كه ژاپن، آمريكا يا ديگر كشور را شايد مي بينيم.افراد و گروه هابايد تلاش كنند و بسازند. سازنده و مفيد باشند و همه درست.
ميراث ساعت سازي مردم سوييس را مي بينم. در پشت مجله اي (اكونوميست) تبليغي از patek philippe مي گويد "شما در حقيقت هرگز مالك يك patek philippe نيستيد. شما فقط از آن مراقبت مي كنيد براي نسل بعد."
پ.ن. (دوستان مي گن منظورش اين بوده كه ساعتشون بادوامه. بدينوسيله تكذيب مي كنيم.)
■